این نیز گذشت

هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید!

سه‌شنبه ۲۹ آذر

  هفته‌ی پیش، با پدرم رفته بودیم دانشگاه UBC. تو یکی از مال‌های (mall) دانشگاه، یه خانوم سیاه‌پوست خوش‌رویی بساط پهن کرده بود و جنس می‌فروخت:

I: How much is this leather bracelet?
She: 15 dollars.
I: Do you accept credit or debit card?
She: No! we don't but there is an ATM downstairs.

پدرم که متوجه شده بود من پول می‌خوام، یه ۲۰ دلاری به من داد ...

She (with smile): It's really good to have your dad around while shopping ;)
I: You can say it again!

و این اولین باری بود که از این اصطلاح در مکالمات روزانه استفاده می‌کردم.

هیچ نظری موجود نیست: