آشپزی

جمعه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۷

امروز پس از ۴ ماه، تونستم پلو درست کنم!:دی. آخرین باری که من پلو درست کرده بودم تو دوره‌ی آموزش آشپزی پیش مادرم بود (این دوره به مدت یک‌ماه، روزهای جمعه برگزار می‌شد!). از وقتی اومدم پیش بچه‌ها و تو درست‌کردن ماکارونی گند زدم به من گفتن تو دیگه نمی‌خواد غذا درست کنی.

امروز تنها خونه بودم. رفتم سراغ یخچال دیدم کلی غذا هست ولی ....

پی‌نوشت. به نظر خودم که خوب شده بود!

سه‌شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۷

الان این مقاله‌ی مربوط به سال ۶۰ روزنامه‌ی کیهان (به قلم محمد خاتمی) را خوندم. یعنی واقعا می‌شه آدم این‌قدر عوض بشه؟

پی‌نوشت. منبع


جمعه ۳۰ قروردین ۱۳۸۷

به نظر شما کسی که برای امتحان پایان‌ترم، ۱۴ تا سوال می‌ده و می‌گه به دلخواه خودتون به ۱۲ تاش پاسخ بدین ( با توجه به این‌که باید برگه‌ها رو تو ۴ روز صحیح کنه) چه جور آدمیه؟

۱- دگرآزار است.
۲- خودآزار است.
۳- دیوانه است.
۴- یه چیز دیگه‌است!

پنج‌شنبه ۲۲ قروردین ۱۳۸۷

اولی: فردا صبح امتحان دارم ولی اصلا حس درس خوندن نیست!
دومی: ببین، هزار تا مثل امشب میاد و میره ولی فقط یه روز مثل فردا هست!!

غول چراغ جادو

دوشنبه ۱۹ قروردین ۱۳۸۷

دیشب خواب دیدم که یه چراغ جادو پیدا کردم و وقتی غول‌ه چراغ جادو اومد بیرون، شروع کرد به تشکر کردن و از این حرف‌ها. بعد گفت طبق معمول من باید ۳ تا از آرزوهای تو را برآورده کنم تا آزاد بشم ولی چون من خیلی وقته تو این چراغ گیر کرده بودم خیلی از توانایی‌ها مو از دست دادم و نمی‌تونم بعضی از آرزوهای تو را برآورده کنم برای همین اگه تو یه آرزویی کردی که نمی‌دونستی من نمی‌تونم برآوردش کنم یکی به شمار آرزوهایی که باید (از تو) برآورده کنم تا آزاد شم اضافه می‌شه. ولی اگه بدونی من نمی‌تونم یه آرزو را برآورده کنم و از من بخوای من آزاد می‌شم!

"آرزوی اولم اینه که بتونم ۱۰۰ تا آرزوی علاوه بر اون ۳ تا داشته باشم (پیش از آزادی تو)."

واکنشش خیلی عجیب بود! اولش یه نگاه چپ چپ به من انداخت، بعد انگار تازه فهمیده باشه چی گفتم یکم کسل شد و بعدش شروع کرد زور زدن (فکر کنم داشت تلاش می‌کرد که آرزوی منو برآورده کنه). پس از چند دقیقه گفت شرمنده ولی من نتونستم این آرزوتو برآورده کنم. اما الان من باید ۴ آرزوی تو رو پیش از آزادیم برآورده کنم.

پیش خودم گفتم خیالی نیست دوباره همون آرزو را با ۹۹و ۹۸ ... تکرار می‌کنم!

ولی بعدش فهمیدم که نه جوب زدم! این بار باید با ۹۸ امتحان کنم (یعنی ۱۰۲ تا آرزو) و اگه تونست که هیچی وگرنه ... .

داشتم تو خواب حساب کتاب می‌کردم که از خواب بیدار شدم.

کلی حالم گرفته شد که چرا دو تا از آرزوهامو نگفتم تا برآورده بشن بعد برم سراغ اون آرزوی .... .

پی‌نوشت ۱: تو خواب خیلی فکر نکنین چون از خواب بیدار می‌شین!
پی‌نوشت ۲: اگه تو خواب چراغ جادو پیدا کردین حواستونو جمع کنین، اول آرزوهای ساده‌ترتونه بخواین.

دروغ ۱۳

چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۸۷

تو صفحه‌ی اصلی Google Summer of Code نوشته بود که فرصت‌نهایی تقاضا دادن برای انجام پروژه‌ها یک هفته تمدید شد. یه لحظه شک کردم که نکنه این هم یه دروغ ۱۳ (اول آوریل) باشه! البته هنوز هم مطمئن نیستم!!
این دیگه چه جور رسمی‌ه!!

پی‌نوشت- چرا کسی به من نگفت که تاریخ مطالب را اشتباه می‌زنم (امسال سال ۱۳۸۷ ه نه ۱۳۸۶!)