اعتماد

یک‌شنبه ۲۶ آذر

ه بعد از این‌که کلی با موهای من سر و کله زد و کُلی ژل مالی کرد: مدل موهات رو دوس دارم...
ه: تو چی؟ شکل جدید موهات رو دوس داری؟
من: یکی از مشکلاتی که من دارم اینه که نمی‌تونم تشخیص بدم آیا یه لباس، مدل مو، و ... به من میاد یا نه! مثلا خیلی وقت‌ها، وقتی آرایش‌گر، موهام رو کوتاه کرده می‌فهمم که قیافه‌ام تغییر کرده ولی نمی‌تونم تشخیص بدم که بهتر شده یا بدتر!
ه: واقعا!...
من: آره.. ولی من بهت اعتماد دارم... اگه تو می‌گی خوب شده حتما خوب شده دیگه:ي




دووشواری؟


جمعه ۱۷ آذر

۱-
دیروز ظهر، تو دانشکده، به مناسبت کریسمس، یه مهمونی گرفته بودن و همه‌ی دانشجوهای تحصیلات تکمیلی(!) توش دعوت بودن. مثل همیشه، ایرونی‌ها جمع شدن دور یه میز،‌ چینی‌ها جمع شدن دور دو تا میز (چون تعدادشون از یه میز بیشتر بود) و بقیه هم دور میزهای دیگه.

همیشه برام عجیب (و غیر قابل درکه) که چرا خیلی از ما ایرونی‌ها، تو این جور جمع‌ها، فقط با خودمون گپ می‌زنیم.

۲-
تو سایت، منتظر نشسته بودم که یکی از دانشجوها که قرار بود بیاد رو نمره‌ی تمرینش اعتراض کنه بیاد. یه دانشجوی کانادایی (با توجه به ظاهرش) اومد و رو کامپیوتری که تو ردیف جلوی من بود شروع کرد به گوگل‌ریدر خوندن. طبیعتاً تمام وبلاگ‌هایی که می‌خوند، انگلیسی بودن (در حالی که اکثر وبلاگ‌هایی که من می‌خونم فارسی هستن).

پ.ن. به نظر من که اصلا ۱، شبیه ۲ نیست!؟:ي