ملت غرغرو


تو این چند وقت‌ه،‌کلی پست تو گوگل‌پلاس و تلگرام خوندم (و می‌خونم) که دارن بد و بیراه می‌گن به روحانی، عوارض خروج،‌ و ...
یه خریتی کردم تو گروه تلگرام بچه‌های مدرسه‌مون،‌ در مورد اضافه‌شدن عوارض خروج صحبت کردم (دفاع کردم که این کار، به معنی گرفتن پول از مرفه‌ترها و دادن اون به نیازمند‌تر هاست). بحث در عرض یک دقیقه رسید به این که چرا انتخابات تو ایران آزاد نیست،‌ چرا بودجه‌ی فالن سازمان این‌قدره،  قیمت اجاره خونه تو تهران گرون‌ه، و ...
 

هر حرفی هم که من زدم بهم می‌گفتن: "۱۰ سال‌ه ایران رو ندیدی" یا "اگه ایران خوبه چرا نمی‌ری ایران زندگی کنی".
اون‌هایی که تو ایران زندگی می‌کنن مدام دارن در مورد ترافیک،‌ اجاره خونه،‌ قیمت خونه نغ می‌زنن وقتی هم بهشون می‌گی:
در نیویورک (و تو همین Bay Area که من هستم) مردم روزی یک‌ساعت و نیم (هر طرف)‌ تو راهن که برن سر کار و برگردن، یا می‌گی این‌جا بستگی به شهری که توش زندگی کنی قیمت خونه و اجاره خونه تغییر می‌کنه،
اگه آمار یه شهر رو دیدی نباید فکر کنین که همه‌ی شهرهای آمریکا همون‌طوری هستن، می‌گی تو ‌Bay Area شرکت‌ها خونه اجاره می‌دن و چون Rent Control نداره هر قدر بخوان اجاره رو بالا می‌برن،  می‌گی قیمت خونه‌ها
 (در Bay Area) چقدره (و این که می‌گن هر کی رفت سرکار می‌تونه خونه بخره برای شهرهای کوچک‌تر تو آمریکاست )، و ...
بهت می‌گن "تو خیلی وقت‌ه ایران نبودی اصلا تو باغ نیستی".




حرف من این‌ه که برخی تصمیم‌ها درسته،‌ برخی تصمیم‌ها نادرسته و برخی چیزها این بین: چیز درست و نادرست دیگه بودن و حس کردن شرایط رو نمی‌خواد...