مادر

دوشنبه ۳ تیر

مادر به دختر: تا مادر نشی نمی‌فهمی من چی می‌کشم.
مادر به پسر: تو که عمرا راه نداره بفهمی من چی می‌کشم.


برنامه‌ی جدید آخر هفته‌ها

دوشنبه ۳ تیر

من از این به بعد آخر هفته‌ها می‌شینم خونه فقط سیگار می‌کشم و آب‌جو می‌خورم.

تو ایران چه خبره؟

یک‌شنبه ۲۷ خرداد

آقا یکی به من بگه تو ایران چه خبره؟! یکی بگه این خبرهایی که من تو وب می‌خونم این چیز‌هایی که تو وب‌لاگ‌ها نوشتن درسته؟!
تو این چند وقت‌ه خبرهای عجیبی از ایران میاد که نمی‌دونم واقعی هستن یا نه.
چند وقت پیش خبر حمله‌ی مردم به نیروی انتظامی و گشت ارشاد برای نجات(!) یه دختر را خوندم و این هم فیلم

این روزها هم که قضیه دانشگاه تربیت معلم کرج و اعتصاب غذای دانشجوها. که ظاهرا تمام شد.

امروز هم که این خبر و فیلم در مورد دانشگاه زنجان.

این چیز‌ها تو ایران داره رخ می‌ده یا فقط توهم‌ه!

پی‌نوشت. یادم رفت به این قضیه سردار زارعی و آزاد شدن با وصیغه‌ی پنجاه میلیون تومانی اشاره کنم.


تولد!

پنچ‌شنبه ۲۴ خرداد

دیشب مادرم زنگ زده بود و سلام و احوال‌پرسی نکرده شروع کرد به تبریک گفتن تولدم.
من یه نیگاه به تقویم کردم دیدم که ۱۱ ژانویه‌ست. با خودم گفتم حتما اشتباه کرده (چون تولد من ۲۳ خرداد ه که می‌شه ۱۳ ژانویه و بعضی وقت‌ها ۱۲ ژانویه).
گفتم: هنوز تولدم نشده زود داری تبریک می‌گیری!‌
گفت: کجای کاری!؟ این‌جا ۲۳ خرداد شده!

تازه فهمیدم که چطوز ممکن‌ه ۱۱ ژانویه هم ۲۳ خرداد باشه!


زین دوچرخه

یک‌‌‌شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۷

اولی: چرا زین دوچرخه‌تو ورداشتی؟ فکر کردی که دوچرخه‌ی بدون زین را نمی‌دزدن؟
دومی: نمی‌دونم ولی می‌دونم یکی راحت می‌تونه زین‌دوجرخه را بدون مشکل بدزده!