عشقولانه ۲

از این‌جا
من و ه، با ا، م و ن رفته بودیم برای صبحونه. رستورانه خیلی شلوغ بود و ما باید نیم ساعت صبر می‌کردیم تا نوبتمون بشه. قرار شد تو اون مدت بریم تو مغازه‌ی خرت و پرت فروشی کنار رستوران وقت تلف کنیم.

ه: امیر! بخونش؟
ا: Mr. Right, Mrs. Always Right?!
ه: یاد گرفتی؟
ا: خوب این که همون چیزی که من همیشه می‌گم!
ه: چه جوری اون وقت؟
ا: اون‌جا نوشته: Mr. Right, Mr is always right...آپسترف‌اش افتاده:ي :خ‌:خ 

عشقولانه -۱!

امروز گوشی موبایلم از کار افتاد...

ه: دوباره گوشی‌ات رو خراب کردی؟
من:‌ من که خرابش نکردم ... خراب شد...
ه: این چهارمین گوشی‌ایه  که بعد از مزدوج شدنت گم یا خراب می‌کنی!
من: خوب می‌دونی چیه... من از وقتی مزدوج شدم نصف حواسم پیش توهستش خوب!
ه: ااا! خوب نصف حواس من هم پیش توه...
من: خوب معلومه که حواسه من بیشتر از حواسه تو بوده... چون نصف حواس من به اضافه‌ی نصف حواس تو کمتر از کل حواس منه :خ‌خ‌خ‌خ
ه: ....