زندگی تکراری!

پنج‌شنبه ۱۷ اسفند این ترم، برای درسی که تی‌ای‌اش هستم هفته‌ای یک بار، باید حدود ۱۵۰ تا تمرین که هر کدوم شامل ۱۲ سوال هست رو نمره بدیم. این کار رو با سه نفر دیگه انجام می‌دیم، سوال‌ها را تقسیم می‌کنیم (هر نفر سه تا سوال). جمع زدن نمره‌های هر برگه به عهده‌ی کسی هست که آخرین سوال اون برگه را تصحیح کرده. من وقتی یه برگه‌ای رو صحیح می‌کنم که باید نمره‌ها رو جمع بزنم همیشه نمره‌ها رو مضرب ۵ (۵، ۱۰، ۱۵ و ...) می‌دم (چون جمع کردنش راحت‌تره)* ولی در غیر این صورت نمره‌ی واقعی طرف را بهش می‌دم (که ممکنه ۷، ۱۸ و یا ... باشه). اولین بار که این تصمیم رو گرفتم به یاد وقتی افتادم که مادرم برگه‌های پایان ترم را صحیح می‌کرد و من کلاس دوم یا سوم ابتدایی بودم. مادرم برگه‌ها را سوال به سوال صحیح می‌کرد و آخر کار، نمره‌ی هر برگه را حساب می‌کرد. اون موقع من جمع کردن اعشاری رو دقیق بلد نبودم فقط می‌دونستم که ۰.۵ چه جوری جمع می‌شه (ولی نمی‌دونستم که ۰.۲۵ و ۰.۷۵ چه جوری جمع می‌شن). وقتی مادرم می‌خواست جمع نمره‌ها رو حساب کنه، می‌رفتم کنارش می‌شستم تلاش می‌کردم من هم نمره‌ها رو جمع کنم... وقتی به یه نمره‌ی ۰.۲۵ و ۰.۷۵ دارم می‌رسیدم پیش خودم شاکی می‌شدم که چرا!! *از سه هفته پیش، یه ایده‌ی بهتری زدم!