خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!



پنج‌شنبه ۶ بهمن

وقتی ابتدایی بودم، ظاهرا تو یکی از کلاس‌های پنجم مدرسه، یه نفر یه شعاری یا جُکی روی میز معلم نوشته بود و یکی از معلم‌ها نوشته را خونده بود و موضوع به دفتر مدرسه ارجاع داده شده بود. آخرش نتونستن پیدا کنن کی نوشته بودتش (البته من هرگز نفهمیدم چی نوشته بودن!).

معاون مدرسه‌مون آقای معمائی (اگه اشتباه نکنم) سر صف صبح‌گاهی داشت حرف می‌زد و می‌گفت هر کی اون کار بد را کرده بیاد خودشو معرفی کنه و ما می‌بخشیمش و ... . آخر حرفش هم گفت این کار خوبیه دوست‌ها هوای هم دیگه را داشته باشن ولی نباید همرنگ جماعت بشین. اگه واقعا فکر می‌کنین اون کار اشتباه بوده بیان به من بگین کی اون کارو کرده و ... این که می‌گن "خواهی نشوی رسوا،‌ همرنگ جماعت شو" احمقانه‌ترین حرفیه که می‌شه زد! این حرف یعنی این‌که اگه رفتی تو جمع دزد‌ها، دزدی کن، تو جمع خلاف‌کارها،‌ خلاف انجام بده و ...

من تو عالَمِ بچگی، با این انتقاد آقای معمائی (از این ضرب‌المثل) خیلی حال کردم. بعدها، وقتی برای نخستین بار، با مفهوم فرد‌‌گرایی (individualism) آشنا شدم به یاد حرف‌های آقای معمائی افتادم.

و شاید به دلیل تاثیر همون حرف باشه که متلک‌هایی که برخی از دوستام به من میندازن را به کف پام حواله می‌دم.

هیچ نظری موجود نیست: