یه عده هم، شوخی سرشون نمی‌شه

سه‌شنبه ۲۷ دی

س: دیشب یه سی‌دی، تو وسایلم پیدا کردم که روش یه مجموعه آهنگ بود ...
س: بین آهنگ‌ها، یه آهنگ ثابتی پخش می‌شه که من هر چی فکر می‌کنم یادم نمیاد اون آهنگ را کجا شنیدم
س: از صبح تا حالا (عصر) دارم می‌گردم ولی پیداش نمی‌کنم ...
من: (به شوخی) مطلب اصلی را ول کردی داری به جزئیات بی‌اهمیت دقت می‌کنی!؟*
...
س: بریم قهوه؟

*: من فکر کردم که "س" فهمیده، دارم شوخی می‌کنم.

داشتیم می‌رفتیم قهوه بخوریم که تو راه "ع" را دیدیم. "س" برای "ع"، با نیش تا بناگوش باز، تعریف کرد که من بهش چی گفتم. اون و "ع" نزدیک بود تو راهروی دانشکده ولو شن از شدت خنده، چون به‌نظرشون، استدلال(!) من خنده‌دار بود.

من پیش خودم گفتم:‌ "ببین با کی‌ها اومدیم سیزده بدر!". و به دنبال کلید چراغ می‌گشتم که خاموشش کنم**. (و صَد البته که براشون توضیح ندادم که داشتم شوخی می‌کردم)

**: دقیق یادم نیست ولی فکر کنم باید رجوع کنید به ساعت‌خوش!

پی‌نوشت. این خاطره مربوط به ۲ سال پیش می‌شه.
پند اخلاقی. زود در مورد دوستان قضاوت نکنین!

هیچ نظری موجود نیست: