زندگی‌نامه ۱۰

چهارشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۶

دیروز روز خوبی برام بود، تقریبا هرچی تمرین باید تحویل می‌دادم را تحویل دادم (آخه یکی نیست به این‌ها بگه مگه این‌جا دبیرستان‌ه). فعلا تا هفته‌ی دیگه مشق ندارم!
اون لپ‌تاپی را هم که خریده بودم بالاخره دیروز برام فرستادن (هنوز تو راه‌ه). فعلا هر ساعت دارم می‌بینم کجارسیده. من پول را براشون ۱۵ روز پیش فرستادم (چون تو آمریکا نبودم باید wire transfer می‌کردم). یارو دیروز به من گفت که پولت رسیده.

رفته بودم اداره پست یه بسته ارسال کنم. توی مسیرم تو دانشگاه یه انتشاراتی بود با خودم گفتم شاید بتونم از اون‌جا بخرم. از انگلیسی حرف‌زدن و قیافه‌ی فروشنده‌ی مغازه حدس زدم که احتمالا ایرونی‌ه. رفتم بهش گفتم:
- دو یو هو انی لتر پکت؟
یارو یکم با من صحبت کرد که بفهمه من چی می‌خوام بعد (احتمالا از انگلیسی حرف زدنم ) گفت که "شما ایرونی هستین؟".
آخر فهمیدم که باید می‌گفتم "لتر انولپ"، من کلمه به کلمه ترجمه کرده بودم!!



هیچ نظری موجود نیست: