دوشنبه ۴ اردیبهشت
یه هفته، شاید یکم بیشتر، از انتخابات سال ۸۴ گذشته بود. تو دانشکده برق، یک دسته از دانشجوهای کارشناسی برق و کامپیوتر شریف داشتن با هم صحبت میکردن.
منتظر یکی از بچهها بودم و باید اون جا میموندم تا بیاد (ولی کلا بحث رو اعصابم بود!). دو دسته شده بودن. دستهی اول میگفتن که مردم ایران خیلی ناآگاه هستن و در حد ما نیستن و ... تنها راهی که برای ما هست اینه که از ایران فرار کنیم. دستهی دوم میگفتن که نه! این مشکل فقط تو ایران وجود نداره. تو آمریکاش هم همین مشکل هست (آمریکاییها بوش را انتخاب کردن که ...). باید نظام کل دنیا به جای دموکراسی بره به سمت نخبهگرایی بره و ...
خیلی دلم میخواست اونجا برم بهشون بگم که حالا شما نابغهی برق و کامپیوتر و ... چرا انتظار داری در هر موردی که حرف میزنی حرفت درست باشه؟ نگفتم و هنوز رو دلم مونده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر