سهشنبه ۱۲ مهر
من همیشه با آدمهایی که خیلی مطمئن هستن که حرفشون درسته مشکل داشتم. نمونهای که خیلی باهاش روبهرو شده بودم آدمهایی بودن که تو رشتهی خودشون احساس کار درستی میکردن و حاضر نبودن حرف طرف مقابل را بشنون. یکی که در ریاضی، برنامهنویسی یا ... کاردرست بود (احساس کاردرستی میکرد) و تو اصلا نمیتونستی بهش بگی که این راهی که برای حل مساله (سوال) داری روش کار میکنی احتمالا درست نیست.
معمولا اینجور آدمها، وقتی که یه چیزی که به نظرشون درست نمیرسه رو بهشون میگی یه برخورد بسیار تحقیرآمیزانه باهات میکنن. من به تدریج یاد گرفتم که از این جور آدمها تا اونجا که میتونم فاصله بگیرم: اگه دوستم هستن دیگه در مورد اون موضوعاتی که فکر میکنن خیلی توش میفهمن باهاشون بحث نکنم، اگه همکلاسیام هستن تلاش میکردم با اونها یه درس رو ور ندارم و ...
این دوستای من، بیشتر در یه زمینهی علمی ادعاشون میشد و بالقوه (اگه میخواستی) میتونستی بهشون ثابت کنی که دارن اشتباه میکنن. مشکل اصلی من با اون دسته از دوستام هست که فکر میکنن تو زمینهی علوم انسانی و روانشناسی و ... خیلی متخصص هستن.
چند وقت پیش، یکی از بچهها یه تعریفی از شخصیت من ارائه داده بود و وقتی تلاش کردم که بهش بگم که من اون طوری که اون ترسیم کرده درست نیست بهم گفت:
دَتز هو یو آر!
و بدتر از اون وقتی که خواستم بهش بگم که چرا فکر میکنم اشتباه میکنه (احتمالا با همون نگاه عاقل اندر سفیه) جواب داد که
یو دُنت هَو تو اکسپلین یُرسِلف تُو می ...
امروز یه اتفاق مشابه افتاد که خیلی شاکیام کرد. اینو نوشتم شاید دلم یکم خنک شه.
۶ نظر:
این جملات کمی آشنا میزنه!
سلام.
دسته آدم هایی که باهشون سر و کار داری بیشتر ایرانی هستن؟ مشاهدات من کلا نشون می ده که ایرانی ها (حتی اونایی که ادعاشون نمی شه!) عادت بدی دارن که در موردی چیزی که مطمئن نیستن حرف بزنن و روش پا فشاری کنن. این موضوع اینقدر کفر منو در اورده که می خواستم. نوشته ای بنویسم با چند مثال (مثال هاش اینقدر زیاده که تاسف برانگیزه) و این عادت رو شدیدا زیر سوال ببرم!!! بلکه دلم خنک شه و بلکه شاید تاثیری در رفتار بقیه داشته باشه. در مقابل این موضوع رو در اطرفیانم که در فرهنگ کانادا بزرگ شدن (البته این دسته انقدر نیستن که بشه نتیجه گیری معنی دار و کلی ای کرد) خیلی کمتر می بینن. شدیدا محتاط هستن که بی اطلاع ادعایی نکنن و روش پافشاری هم نمی کنن و جاش رو باز میگذارن که شاید حرفی که می زنن درست نباشه و اشتباه کنن.
و یک موضوع بی ربط:
یادم نمی آد کی و چطور وبلاگت رو دیدم و به گوگل ریدر اضافش کردم. از اون به بعد فکر کنم همه نوشته هات رو خوندم (چون کوتاه بوده و بطور متوسط هم دربری نیست).
چند وقت پیش یک نوشته ای داشتی (الان یادم نمی آد کدوم بود) که جالب بود برام ببینم چه نظراتی در موردش دادن، ولی هیچ نظری نداشت و عجیب تر از اون وقتی دو سه ماه از نوشته هات رو چک کردم، فکر کنم کلا یک نظر داشت. وبلاگت کم بیننده داره یا دلیل دیگه ای داره؟
سلام بابک!
حس میکنم خود تو هم داری همون اشتباه رو، یه سطح بالاتر، انجام میدی.
هر آدم برای خودش یه شخصیت جداگونه داره و نمیشه گفت که چون در یه فرهنگ بزرگ شده الزاما مانند مردم اون فرهنگ فکر میکنه.
همونطور که نمیشه گفت هر کی ریاضی دوس داره آدم خیلی منطقیه، یا هر کی ویولون میزنه آدم احساساتی هست ...
والا من فقط برای خودم مینویسم (وبلاگم یه دفتر خاطرات بیشتر). شاید این دلیلش که کسی نظری نمیده؟!
سلام.
دقیقا نفهمیدم منظورت چیه. منظورت اینه که حرف من در مورد همه ایرانی ها صادق نیست؟ اگه اینه که بوضوح قبول دارم. اما اگه منظورت اینه که بطور میانگین هم درست نیست، با مشاهدات من از اطرفیان من سازگار نیست. حالا شاید دلیلش این باشه که درک درستی از حرف هاشون ندارم یا جامعه آماری من مناسب نبوده. من با توجه به مشاهداتم از یک جامعه آماری نسبتا قابل قبول (البته با تعریف خودم از قابل قبول: حدود ۵۰۰-۱۰۰۰ نفر که مستقیم یا غیر مستقیم باهاشون در ارتباط هستم) به این نتیجه رسیدم که بطور متوسط افراد ایرانی خصوصیتی که گفتم رو دارن. در مورد افرادی که در فرهنگ شمال آمریکا بزرگ شدن به طور میانگین صادق نبوده، ولی همونطور که گفتم تعداد اونا اینقدر نبوده که حتی برای خودم نتیجه گیری معنی داری بکنم.
در مورد نظرات هم شاید در بده بستان های اجتماعی بین افراد به اندازه کافی شرکت نمی کنی!! البته اگه اینطور هم هست، منظورم این نیست که بهتره بکنی. یک نظریه دیگه که من دارم اینه که بیشتر افراد روابط اجتماعی رو بصورت یک مبادله پیاپای می بینن. یعنی معمولا در صورتی یک کاری رو برای یا نسبت به تو می کنن که تو هم اون کار رو کنی، مستقل از اینکه آیا این کار توجیه داره یا نه. خوب یا بدش وابسته به شرایط هست.
کلا قبول داری که قضیه رو خیــــــلی متفاوت با اصلش جلوه دادی که؟ نه تحلیل شخصیتی در کار بوده، نه دتز هو یو آر اونی که تو برداشت کردی.
توضیح مبسوط تر: از دید من، کلا هر رفتار یا ویژگی شخصیتی آدما دو تا بعد داره؛ یکی انگیزه/منطق/علاقه/دلیل/... درونی که باعث میشه آدم در شرایط خاص رفتار خاصی رو بروز بده. (مدل استیت ماشینی) یکی هم بازتاب خارجی یه رفتاره که به چشم اطرافیان میاد. این دو تا بعد متاسفانه الزاما هم راستا نیستند. گاهی هم حتی کاملا متضادن. اما اینطور نیست که یکیش درست باشه یکیش غلط. هر دو بعد با هم واقعیت یه رفتار رو می سازنند. به نظر من خوبه که هیچ کدوم خودش رو به اون یکی تحمیل نکنه، بلکه مکمل هم باشند. (میکس سنس؟)
"تحلیل" شخصیتی که میگی وقتی اتفاق می افته که بعد دوم سعی می کنه یعد اول رو حدس بزنه؛ این اون جاج کردن معروفه که همه ازش شاکی اند. چونکه این حدس ها خیلی می تونه دور از واقعین اتفاق بیفته. مثل اینکه آدما بخوان شکل سمت تاریک ماه رو حدس بزنن. از اون طرفم سمت تاریک هر شکلی که باشه، تاثیر نمی ذاره روی شکل سمت روشن: مکمل همند در تعریف شکل ماه، اما از هم مستقلن.
با این تعاریف، در این قضیه نه تحلیلی وجود داشت، نه جاج کردنی؛ صرفا بعد خارجی رفتاری که انجام می دادی به اطلاعت رسیده شد. حتی نام گذاریش هم هیچ گونه درون کاوی نداشت. صرفا مشاهده و تشبیه بود. کسی قضاوتی نکرد که تو چرا اون رفتار رو می کنی. چراش ابدا مرتبط نبود حتی. فقط صرف وجود اون رفتار بود که اون برچسب برای توضیح بعد خارجی ش به وجود اومد. و به خاطر همین هم بود که من گفتم که دلیل اینکه این کارو می کنی رو لازم نیست توضیح بدی. چون دلیلش ربطی به نمود خارجیش نداشت. و منظور از دتز هو یو آر، دقیقا این بود: که این برچسب صرفا داره می گه که جنابعالی بعضی وقت ها یه رفتاری می کنی که نمود خارجی اش اونگونه که در اسم اومده به نظر میاد. این اون سمت روشن توئه. و ما فقط توصیفش کردیم. (سمت تاریک رو حدس نزدیم) در نتیجه توضیح چرایی (روشن کردن سمت تاریک) درسته در فهمیده شدن کلی تو کمک می کنه، اما تشبیه سمت روشنت رو عوض نمی کنه: بی-کاز دتز هو یو آر...از دید خارجی.
خوبه همون طوری که آدما انتظار دارن که ناظرین خارجی دلایل درونی شون رو حدس نزنند (جاج نکنند)، خودشون در مورد نمود خارجی شون هم تصمیم نگیرند. بلکه سعی کنند بفهمند که دلیلی نداره که فقط یکی از این دو تا بعد حقیقت باشه. هر دوش VALID هست.
@Amir Hedayaty
goosh va nassa
ارسال یک نظر