آن کس که نداند و نداند که نداند


پنج‌شنبه ۱۴ مهر

برای بار اول،‌ بعد از امتحان مرحله‌ی دوم المپیاد کامپیوتر بود که متوجه شدم خیلی "جوب" می‌زنم. تا مدت‌ها فکر می‌کردم که فقط تو حل مساله هست که جوب می‌زنم (و مثلا برای همین هیچ امیدی به رتبه‌ی کنکورم نداشتم و ...)، ولی الان می‌دونم که اگه در مورد یه چیزی یه برداشت کلی (پیش داوری) داشته باشم (یا دلم بخواد یه چیزی رو یه جوری تفسیر کنم) با احتمال زیادی، تو استدلالم یه جوبی، چاله‌ای، چیزی پیدا خواهد شد.

یه نمونه‌اش دیروز پیدا شد. یه‌مدتی داشتم روی یه ایده‌ای کار می‌کردم (برای تِزم) و خیلی امیدوار بودم که نتیجه‌ی خوبی ازش در بیاد. باید چندتا چیز اثبات می‌کردم و ... . فکر می‌کردم که همه‌چیز تموم شده و یه اثبات کامل دارم و کلی خوشحال نشستم که کل اثبات رو بنویسم که متوجه شدم تو دومین گام اثباتم یه جوب بد زدم ...

الان طوری شده که وقتی یه معما،‌ یه فیلم یا متن پیچیده می‌بینم/می‌خونم کلی نگرانم که آیا مفهوم مورد نظر نویسنده رو درست گرفتم یا نه؟

و یه سوال مهم این‌که، اگه من منظور طرف مقابل رو درست نفهمیده باشم (تو رمزگشایی متن اشتباه کرده باشم) آیا مقصر من هستم؟

هیچ نظری موجود نیست: