جمعه ۱۹ خرداد
داشتم فکر میکردم که بزرگترین چیزی که همیشه حسرتش رو میخورم چیه. یکی از اون چیزها، اینه که دستخطم (چه فارسی و چه انگلیسی) خیلی بده. افتضاحه.
سه، چهار سال پیش بود که فهمیدم من خودکار را درست تو دستم نمیگیرم! (با فرض این که کاری که همهی آدمهای دیگه میکنن درست باشه).
شاید دلیل اصلی اینکه تو دانشگاه، یک صفحه هم جزوه ننوشتم همین بوده باشه...
وقتی داشتم کارهای فارغالتحصیلیام رو انجام میدادم، یک بار مجبور شدم یه نامه بنویسم به مسوول آموزش دانشگاه. وقتی داشتم نامه را میدادم به یارو، از خجالت آب شدم.
یه بار تولد یکی از دوستام بود و یه مهمونی گرفته بود. قرار شده بود هر کدوممون یک خط، روی یک کارت تبریک، بهش تبریک بگیم. یعنی اون روز، این قدر بچهها مسخرهام کردن (بابت دستخطم) که با خودم قرار گذاشتم دیگه برای هیچکی پیام تبریک ننویسم!
کلا زندگی سخته اگه دستخطت بد باشه!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر