اختلاف عقیده از نزدیک

جمعه ۱۷ شهریور

روز بازی استقلال -پرسپولیس بود، من رفته بودم میلاد نور که لباس بخرم. کارم یکم طول کشید و مسابقه شروع شد. وارد یک مغازه شدم سه تا فروشنده که همشون جوون‌‌های هم سن و سال خودم بودن داشتم فوتبال را می‌دیدن. زیر شیشه‌ی میز، یه عکس بزرگ از ناصر حجازی بود.

بازی با حمله‌ی پرسپولیس شروع شد. فروشنده‌ای که جلوی من، پشت عکس بود هیجان زده شد.

بازی همچنان با حمله‌ی پرسپولیس در جریان بود و فروشنده همین‌طور خوشحال.

من: شما طرفدار استقالی یا پرسپولیس؟
اون: پرسپولیس
من: پس عکس ناصرخان زیر میزت چی‌کار می‌کنه؟
اون (در حالی که به دوستش اشاره می‌کرد): دوستم/همکارم استقلالیه، ولی من و اون یکی دوستم پرسپولیسی هستیم.
دوستش:...

هیچ نظری موجود نیست: