عروسی (۱)

جمعه ۳ شهریور

من: پس امیرحسین هنوز با دوستای دوره‌ی دبیرستانش در تماس هست!
ح: آره، امیرحسین هر وقت میاد ساری، با من و م با هم می‌ریم بیرون...
...
ح: من امروز از ... اومدم، احتمالا امشب بعد از مراسم برگردم...
من: پس دَمِت گرم، خیلی مرام گذاشتی...
ح: این اسمش مرام نیست، مجرد بودنه!!

هیچ نظری موجود نیست: