موهبت امیری



شنبه ۳۰ اردیبهشت

برام زیاد پیش اومده که یه ترانه یا شعر رو مدت‌ها گوش دادم. و بعد، یک دفعه، یه یا چند بیت از اون خیلی به نظرم جالب رسیده. مثلا

"چشای همیشه گریون آخه شستن نداره"

"به دل می‌گم غمو تو خونت راه نده، می‌گه جونم مهمون حبیب خداست"

و ...*

خوب طبیعیه که از یه سری خواننده‌ها/شاعرها انتظار داشته باشی که همچین مفاهیمی تو شعرشون داشته باشن ولی از بعضی‌ها خیلی بعیده! چند وقت پیش، تو یه مهمونی یه آهنگ "حسن ش" داشت پخش می‌شد با این مضمون:

دنبال یه گل می‌گردم که تو سایه‌اش باشم و گرنه درخت که زیاده...

------

امروز، در سایه‌ی کوهسار پس از تموم شدن گپ‌های گیکی، شروع کردیم به صحبت کردن در مورد چگونگی فرآیند دوست شدن‌مون با بقیه. کما بیش همه‌مون، با "حسن خوش صدا" موافق بودیم (با درجات مختلف).

الان که دارم فکر می‌کنم می‌بینم چقدر با یکی از بچه‌ها موافقم که می‌گفت: "دوست‌هام مقام دوست بودن را پیش من کسب می‌کنن".

من اولین چیزی که از دوستام یادمه، یا وقتی بوده که به این مقام(!) (پیش من) رسیدن یا یه گام بزرگ در جهت رسیدن به این مقام برداشتن. تا قبل از رسیدن به اون مرحله، دوستام (برای من) آدم‌هایی بودن مثل  آدم‌هایی که یه نفر تو اتوبوس یا تو خیابون می‌بینه و هیچ خاطره‌ای ازشون به‌جا نمی‌مونه.

پس! ای آن‌هایی که در گوگل‌تاک من در گروه "دوستان" قرار گرفته‌اید، از این موحبتی که به شما ارزانی داشته‌ایم بسیار شکرگزار باشید!!

*: ته دفترچه خاطراتم، یه مجموعه از این شعرها نوشته بودم. حیف که الان پیداش نمی‌کنم...

هیچ نظری موجود نیست: