مشکل فلسفی

دوشنبه ۱۶ آبان

    من این ترم تی‌ای یه درس هستم به نام "مشکلات اجتماعی-تکنولوژی در علوم کامپیوتر". امروز داشتم برگه‌های تمرین بچه‌ها رو صحیح می‌کردم. تمرین شامل دو تا سوال بود که یه‌جورایی نظرات دو نفر (ویندشولت و ماریو بُنجی) را در مورد دقت و چگونگی بررسی درستی نظریه‌های علوم انسانی خواسته بود.

اولی نظرش اینه که:
بهترین راه برای بررسی درستی نظریه‌های علوم انسانی، آزمودن اون‌هاست (شبیه کاری که تو علوم تجربی انجام می‌شه). و چون هر کدوم از این نوع نظریه‌ها، بر اساس  مشاهداتی بنا می‌شن که کاملا بستگی به نظر آدم‌ها دارن و یا از وقایع تاریخی استفاده می‌شه (که دلیلی برای دقیق بودن چیزهای ثبت‌شده در تاریخ وجود نداره)، نمی‌شه نظریه‌های علوم انسانی رو رد یا اثبات کرد.

دومی نظرش اینه که می‌شه (و باید) به علوم انسانی و فلسفه به‌صورت علمی نگاه بشه. باید علوم انسانی طوری باشن که یکی بتونه با روش‌های علمی درستی یا نادرستی یه فرضیه رو تعیین یا رد کنه.

 هفته‌ی پیش این سوال برام پیش اومده بود که اگه یه‌وقت دو تا نظریه‌ی مختلف (در علوم انسانی) بتونن برای یه پدیده به‌کار برن ولی پیش‌بینی‌هاشون متفاوت باشه از کدوم نظریه استفاده باید کرد. جالب بود که امروز جوابش معلوم شد (یا بهتره بگم معلوم نشد!)

هیچ نظری موجود نیست: