با «ه» رفتیم یه رستوران (ایرونی) و برای پیشغذا «باقالی قاتق» سفارش دادیم. وقتی آوردنش دیدم با لوبیا (لوبیای پخته/آب پز شده) درستش کردن.
من: مگه باقالی قاتق رو با لوبیا هم درست میکنن؟
ه: این رستورانه پوست لوبیا رو نمیکنه ولی بیشتر جاها با لوبیای پوستکنده درستش میکنن...
من: یعنی تو هم باقالی قاتق رو با لوبیا درست میکردی؟
ه: پـَنَپـَ با باقالی درست میکردم؟
من: یعنی اون چیز سفیدها که به عنوان ماده اولیهی باقالی قاتق داشتیم/داریم لوبیا هستن؟
ه: آره، لوبیای پوستکنده!
من: سر کارم گذاشتی؟
ه: نه!
من: من ناامید شدم از باقالی قاتق!:(
ه: من ناامید شدم از تو و پنج سال زندگی با تو....
پ.ن.۱. فک میکنین اونهایی که به سیبزمینی میگن آلو به آلو چی میگن؟
پ.ن.۲. ظاهراً در زبان محلی گیلانی (رشتی) به لوبیا میگن پاچ باقالی. و به باقالا میگن پیله باقالی.
پ.ن.۳. «ه» تاکید میکنه که چون لوبیا از «تیره»ی باقیلان هستش این نامگزاری خیلی هم درسته!
پ.ن.۴. شما ها همه بندهی من شدین! خخخ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر