گله دارم! گله دارم! من از دست خدا هم گله دارم

جمعه ۳ آبان

من الان می‌تونم یه تخمین داشته باشم که از دست دادن یک عزیز چقدر سخته.

من هر وقت یه پسر هفت، هشت ساله را با یه پسری که دوازده،سیزده ساله می‌بینم، هر وقت یه عده را در حال بازی کامپیوتری می‌بینم، هر وقت سیگار می‌بینم، هر وقت صحبت مشروب و س.ک.س می‌شه به یاد علی می‌افتم.

هر وقت یکی به من می‌گه مهندس، هر وقت یکی از آنجلینا جولی حرف می‌زنه، هر وقت یکی از در مورد ورزش نظر می‌ده، هر وقت یه عده را در حال تماشای یک فیلم می‌بینم، هر وقت صورتم را اصلاح می‌کنم، به یاد علی می‌افتم.

پی‌نوشت ۱. این دو تا علی دو نفر هستن (یعنی بودن و هنوز هم برای من هستن).
پی‌نوشت ۲. کسی نمی‌دونه چه‌جوری می‌شه از خدا شکایت کرد؟

۵ نظر:

علیرضا گفت...

امان از دست هرچی علی ه
:D:

ناشناس گفت...

الهي بميرم آقاامير چي شده كه از خدا گله داري ؟؟
اگه فهميدي چجوري ميشه از دست خدا شكايت كرد به من هم بگو چون منم شاكيم!
ولي فكر كنم خدا بيشتر از دست ما آدما شاكي باشه .
:)

ناشناس گفت...

آقا این یادداشت ها کجاش روزانه است؟ ماهی یه بار هم نیست که! p:

علیرضا گفت...

یکی از اون دوتا علی همونی نیست که می‌اومد خونه‌تون و همه‌ی خیارها رو می‌خورد؟ سر اون که بلایی نیومده؟

امیر گفت...

"یکی از اون دوتا علی همونی نیست که می‌اومد خونه‌تون و همه‌ی خیارها رو می‌خورد؟ سر اون که بلایی نیومده؟"

تو کدوم علی‌رضا هستی؟ اگه علیز هستی من خیلی وقته از اون علی خبر ندارم! اگه تو خبری داری به ما هم بگو!