غول چراغ جادو

دوشنبه ۱۹ قروردین ۱۳۸۷

دیشب خواب دیدم که یه چراغ جادو پیدا کردم و وقتی غول‌ه چراغ جادو اومد بیرون، شروع کرد به تشکر کردن و از این حرف‌ها. بعد گفت طبق معمول من باید ۳ تا از آرزوهای تو را برآورده کنم تا آزاد بشم ولی چون من خیلی وقته تو این چراغ گیر کرده بودم خیلی از توانایی‌ها مو از دست دادم و نمی‌تونم بعضی از آرزوهای تو را برآورده کنم برای همین اگه تو یه آرزویی کردی که نمی‌دونستی من نمی‌تونم برآوردش کنم یکی به شمار آرزوهایی که باید (از تو) برآورده کنم تا آزاد شم اضافه می‌شه. ولی اگه بدونی من نمی‌تونم یه آرزو را برآورده کنم و از من بخوای من آزاد می‌شم!

"آرزوی اولم اینه که بتونم ۱۰۰ تا آرزوی علاوه بر اون ۳ تا داشته باشم (پیش از آزادی تو)."

واکنشش خیلی عجیب بود! اولش یه نگاه چپ چپ به من انداخت، بعد انگار تازه فهمیده باشه چی گفتم یکم کسل شد و بعدش شروع کرد زور زدن (فکر کنم داشت تلاش می‌کرد که آرزوی منو برآورده کنه). پس از چند دقیقه گفت شرمنده ولی من نتونستم این آرزوتو برآورده کنم. اما الان من باید ۴ آرزوی تو رو پیش از آزادیم برآورده کنم.

پیش خودم گفتم خیالی نیست دوباره همون آرزو را با ۹۹و ۹۸ ... تکرار می‌کنم!

ولی بعدش فهمیدم که نه جوب زدم! این بار باید با ۹۸ امتحان کنم (یعنی ۱۰۲ تا آرزو) و اگه تونست که هیچی وگرنه ... .

داشتم تو خواب حساب کتاب می‌کردم که از خواب بیدار شدم.

کلی حالم گرفته شد که چرا دو تا از آرزوهامو نگفتم تا برآورده بشن بعد برم سراغ اون آرزوی .... .

پی‌نوشت ۱: تو خواب خیلی فکر نکنین چون از خواب بیدار می‌شین!
پی‌نوشت ۲: اگه تو خواب چراغ جادو پیدا کردین حواستونو جمع کنین، اول آرزوهای ساده‌ترتونه بخواین.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام وقت شما بخير

من هميه زماني غول بودم!! ):

اما حالا با يه فرشته دارم زندگي ميكنم! :)