مادر بی‌جون

پیش‌زمینه: مادر من، هنوز وقتی که نیکان به دنیا نیومده بود، اعلام کرد که می‌خواد نیکان بهش بگه «مادر جون». مامان «ه» هم تصمیم گرفت که «مامان جون» باشه.

«ه» از خرید برگشته بود و داشت لوازم رو جابه‌جا می‌کرد.

من: نیکان! بیا بریم ببینیم مامان‌جونت چی‌کار داره می‌کنه؟
ه: مامان‌جونش که این‌جا نیست!؟
من: خوب بیا بریم مادر جان‌ات رو ببین!
ه: مادرجونش هم که این‌جا نیست؟
من: خوب! بیا بریم مادر بی‌جون‌ات رو ببینیم!

ما ایرونی‌ها

داشتم با یکی که در کانادا زندگی می‌کنه صحبت می‌کردم:

من: این‌جا ماسک اصلا پیدا نمی‌شه... از دو هفته پیش ما همه جا رو گشتیم پیدا نکردیم.
من: آنلاین هم (رو آمازون) هم پیدا نمی‌شه...
آ: این‌جا هنوز پیدا می‌شه ولی قیمتش رو بردن بالا... قبلاً یه بسته‌ی ۵۰تایی‌اش بود فلان قدر دلار الان ۵تا شو می‌دن همون قیمت!
ط: ظاهرا تو ایران هم یه سری احتکار کرده بودن...
ط: ایرونی هستیم دیگه، از هر فرصتی استفاده می‌کنیم...
من: چطور شد؟ وقتی تو کانادا اتفاق می‌افته ربطی ژن نداره تو ایران داره؟
ط: خوب کانادا (و آمریکا) کشورهای سرمایه‌داری هستش اون‌جا نیستش...