سهشنبه ۶ دی
بیشتر آدمها تلاش میکنن که خودشون رو بهتر بشناسن و اگه مشکلی تو رفتار و یا طرز فکرشون وجود داره اصلاحش کنن. برای اینکه یکی خودشو بشناسه احتمالا راههای زیادی وجود داره. راهی که من بیشتر از اون استفاده میکنم اینه که تلاش میکنم خودم رو در بازخوردی که از دوستام میگیرم بشناسم (با نظراتی که در مورد من میدن و یا انتقادهایی که میکنن).
وقتی یه نظری یا انتقادی در مورد خودم میشنوم یکی از این سه حالت پیش میاد:
۱- یه مشکلی یا یه رفتار که خودم به اون آگاه نبودم رو میفهمم:
* یکی به من گفت که نوشتههات خیلی آشفته هستن: خودم احساس میکنم که بعد از شنیدن این نظر،نوشتههامو بهتر کنم
* یکی دیگه در مورد طرز فکر کردنم یه چیز جالب گفت: شاید این حرفش، بتونه به من خیلی تو تصمیمگیریهای آیندهام کمک کنه
و ...
این نظرها خیلی ارزشمند هستن!
۲- اون حرف یا نظر اونقدر چرت و بیربطه که اصلا ارزش فکر کردن هم نداره:
* یکی میگفت من نسبت به فرهنگ فارسی وسواس فکری (obsession) دارم: یکی از نشونههاش رو هم، درج تاریخ ایرونی بالای پستهام میدونست!؟
* یکی میگفت من خیلی منطقیام: نظرش این بود که من برای هر کاری حساب کتاب میکنم و ...
و ...
معمولا این (سوء)نظرها به این دلیل پیش میاد که نظر دهنده، از روی یک کار و یا یک قسمتی از کارهای من نظر میده ...
۳- دستهی سوم نظراتی هستن که خودم قبولشون ندارم ولی چندین بار، و از چندین نفر مختلف میشنوم. این تکرار شدنشون، باعث میشه که راحت نتونم ازشون صرفنظر کنم:
* این که syntax error میگیرم: پس از کلی پرسوجو، آخرش فهمیدم منظور از syntax error گرفتن چیه. باید بگم من (در طول عمرم) فقط از پنج، شش نفر syntax error گرفتم و اونهم تنها وقتی بود که احساس میکردم که داره به شعورم توهین میشه.
* این که خیلی وقتها گنگ و نامفهوم حرف میزنم و طرف مقابلم اصلا متوجه منظورم نمیشه: بدبختانه کسانی که این ایراد رو از من گرفتن هیچ بازخوردی (فیدبَکی) به من نمیدن که بدونم مشکل از کجاست. یواش یواش، این داره برای من، به یه ترس تبدیل میشه. هر وقت یه چیزی میگم و یکی منظورم رو نمیفهمه شروع میکنم از بقیه پرسیدن که آیا منظورم روشن بوده (چون دیگه نمیتونم به نظر خودم در این مورد اعتماد کنم)
پینوشت ۱. و چقدر مسخره فکر میکنن، اونهایی که به نظرشون این پرسیدن نشونهی "ترس"، "عدم رشد" یا "نداشتن اعتماد به نفسه".
پینوشت ۲. من قصد توهین به هیچ کسی را نداشتم، به دل نگیرید!
بیشتر آدمها تلاش میکنن که خودشون رو بهتر بشناسن و اگه مشکلی تو رفتار و یا طرز فکرشون وجود داره اصلاحش کنن. برای اینکه یکی خودشو بشناسه احتمالا راههای زیادی وجود داره. راهی که من بیشتر از اون استفاده میکنم اینه که تلاش میکنم خودم رو در بازخوردی که از دوستام میگیرم بشناسم (با نظراتی که در مورد من میدن و یا انتقادهایی که میکنن).
وقتی یه نظری یا انتقادی در مورد خودم میشنوم یکی از این سه حالت پیش میاد:
۱- یه مشکلی یا یه رفتار که خودم به اون آگاه نبودم رو میفهمم:
* یکی به من گفت که نوشتههات خیلی آشفته هستن: خودم احساس میکنم که بعد از شنیدن این نظر،نوشتههامو بهتر کنم
* یکی دیگه در مورد طرز فکر کردنم یه چیز جالب گفت: شاید این حرفش، بتونه به من خیلی تو تصمیمگیریهای آیندهام کمک کنه
و ...
این نظرها خیلی ارزشمند هستن!
۲- اون حرف یا نظر اونقدر چرت و بیربطه که اصلا ارزش فکر کردن هم نداره:
* یکی میگفت من نسبت به فرهنگ فارسی وسواس فکری (obsession) دارم: یکی از نشونههاش رو هم، درج تاریخ ایرونی بالای پستهام میدونست!؟
* یکی میگفت من خیلی منطقیام: نظرش این بود که من برای هر کاری حساب کتاب میکنم و ...
و ...
معمولا این (سوء)نظرها به این دلیل پیش میاد که نظر دهنده، از روی یک کار و یا یک قسمتی از کارهای من نظر میده ...
۳- دستهی سوم نظراتی هستن که خودم قبولشون ندارم ولی چندین بار، و از چندین نفر مختلف میشنوم. این تکرار شدنشون، باعث میشه که راحت نتونم ازشون صرفنظر کنم:
* این که syntax error میگیرم: پس از کلی پرسوجو، آخرش فهمیدم منظور از syntax error گرفتن چیه. باید بگم من (در طول عمرم) فقط از پنج، شش نفر syntax error گرفتم و اونهم تنها وقتی بود که احساس میکردم که داره به شعورم توهین میشه.
* این که خیلی وقتها گنگ و نامفهوم حرف میزنم و طرف مقابلم اصلا متوجه منظورم نمیشه: بدبختانه کسانی که این ایراد رو از من گرفتن هیچ بازخوردی (فیدبَکی) به من نمیدن که بدونم مشکل از کجاست. یواش یواش، این داره برای من، به یه ترس تبدیل میشه. هر وقت یه چیزی میگم و یکی منظورم رو نمیفهمه شروع میکنم از بقیه پرسیدن که آیا منظورم روشن بوده (چون دیگه نمیتونم به نظر خودم در این مورد اعتماد کنم)
پینوشت ۱. و چقدر مسخره فکر میکنن، اونهایی که به نظرشون این پرسیدن نشونهی "ترس"، "عدم رشد" یا "نداشتن اعتماد به نفسه".
پینوشت ۲. من قصد توهین به هیچ کسی را نداشتم، به دل نگیرید!
۲ نظر:
کلا با این پستت موافقم
با پی نوشت اولت خیلی!
میشه
syntax err
رو تعریف کنی؟
کار که نشد نداره! ولی مادرم سفارش کرده با ناشناسها صحبت نکنم :ي
اگه خواستی ایمیل بزن ...
ارسال یک نظر