سهشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۶
چند روز پیش تو اتوبوس نشسته بودم که یه مرد حدودا ۶-۳۵ ساله سوار اتوبوس شد و رفت ردیف آخر نشست. یارو کاملا مست بود و اصلا نمیفهمید چیمیگه! تو مسیر ۳ تا دختر هم سوار شدن و اونها هم رفتن ردیف آخر نشستن. اون بابا هم که مست بود و حالا هم که چند تا دختر اومده بودن کنارش نشسته بودن شروع کرده بود به شعر خوندن و چرت و پرت گفتن. من با خودم میگفتم که هر لحظه ممکنه یه اتفاقی بیافته (چه اتفاقی؟!).
ولی برام جالب بود که اون آدم کاملا مست،این قدر حواسش جمع بود که کاری نکنه که برای خودش دردسر درست کنه.
شاید دلیلش این باشه که پلیس اینجا خیلی خشنه. برای کوچکترین جرمی میبینی که دفعه ۳-۲ تا ماشین پلیس میان و اگه کسی به خواد مقاومت کنه قطعا یه کتک مفصل میخوره.
چند روز پیش تو اتوبوس نشسته بودم که یه مرد حدودا ۶-۳۵ ساله سوار اتوبوس شد و رفت ردیف آخر نشست. یارو کاملا مست بود و اصلا نمیفهمید چیمیگه! تو مسیر ۳ تا دختر هم سوار شدن و اونها هم رفتن ردیف آخر نشستن. اون بابا هم که مست بود و حالا هم که چند تا دختر اومده بودن کنارش نشسته بودن شروع کرده بود به شعر خوندن و چرت و پرت گفتن. من با خودم میگفتم که هر لحظه ممکنه یه اتفاقی بیافته (چه اتفاقی؟!).
ولی برام جالب بود که اون آدم کاملا مست،این قدر حواسش جمع بود که کاری نکنه که برای خودش دردسر درست کنه.
شاید دلیلش این باشه که پلیس اینجا خیلی خشنه. برای کوچکترین جرمی میبینی که دفعه ۳-۲ تا ماشین پلیس میان و اگه کسی به خواد مقاومت کنه قطعا یه کتک مفصل میخوره.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر