دوشنبه ۲۵ مهر
برای من، معنی بعضی مفهومها تو زبان فارسی و انگلیسی فرق میکنه. مثلا تقلب و cheating شاید هر دو به یه معنی باشن ولی برای من بار معنایی بسیار متفاوتی دارن. همینطور کمککردن و giving a hand و یا ...
یکی از چیزهایی که وقتی بهانگلیسی میشنوم برام خیلی متفاوته با وقتی که واژهی معادل اون تو فارسی رو میشنوم Deadline (مهلت) هستش. انگار این دو تا واژه به دو تا مفهوم جداگانه تو ذهنم اشاره میکنن.
من خیلی وقته برای خودم یه مهلتهایی تعیین میکنم که مثلا تا فلان موقع، فلان کار را باید تموم کنم. و معمولا، حداکثر، با یکی دو روز تاخیر اون کارو تموم میکنم.
یه کتاب داستان بود که داشتم ۲ ماه میخوندمش. با خودم گفتم که قبل از امتحان جامعهام باید اون کتاب رو تموم کنم:
من: از کتاب ۸۰ صفحه مونده و من ۵ روز وقت دارم تا تمومش کنم
س: واقعا تو روزی ۱۶-۱۷ صفحه از این کتاب رو میخونی *
من: نه معمولا
من (با خودم): و برای همینه که برای خودم دِدلاین تعیین کردم.
یه مشکلی که این جور زندگی کردن داره اینه که من برای کارهایی که دست خودم نیست هم از همین رویه استفاده میکردم (مثلا میگفتم تا فلان موقع صبر میکنم اگه یه حراجی پیدا کردم فلان چیزو میخرم وگرنه جنس ارزونتر مشابهاش رو میخرم). مسلما، خیلی وقتها تا زمانی که من تعیین کرده بودم اتفاقی که میخواستم نمیافته و من معمولا مهلت اضافی بهش میدم.
امروز متوجه شدم که دو تا کار (چیز) مهم هستن که هنوز براشون دِدلاینی تعیین نکردم. دلیلشم این بوده که مطمئن نیستم کِی موقعیت برای جواب گرفتن از اون کارها بدست میاد (و چون اصلا دلم نمیخواد اون موقعیتها و کارها ... را از دست بدم) براشون هیچ مهلتی تعیین نکردم.
ولی امروز تصمیم گرفتم دلم رو بهدریا بزنم و برای اون دو تا هم دِدلاین تعیین کنم. اگه جور شدن که چه بهتر وگرنه بگردم دنبال یه جایگزین دیگه براشون.
*- دقیق یادم نیست "س" چی گفت ولی یه چیزی با همین مفهوم بود.
برای من، معنی بعضی مفهومها تو زبان فارسی و انگلیسی فرق میکنه. مثلا تقلب و cheating شاید هر دو به یه معنی باشن ولی برای من بار معنایی بسیار متفاوتی دارن. همینطور کمککردن و giving a hand و یا ...
یکی از چیزهایی که وقتی بهانگلیسی میشنوم برام خیلی متفاوته با وقتی که واژهی معادل اون تو فارسی رو میشنوم Deadline (مهلت) هستش. انگار این دو تا واژه به دو تا مفهوم جداگانه تو ذهنم اشاره میکنن.
من خیلی وقته برای خودم یه مهلتهایی تعیین میکنم که مثلا تا فلان موقع، فلان کار را باید تموم کنم. و معمولا، حداکثر، با یکی دو روز تاخیر اون کارو تموم میکنم.
یه کتاب داستان بود که داشتم ۲ ماه میخوندمش. با خودم گفتم که قبل از امتحان جامعهام باید اون کتاب رو تموم کنم:
من: از کتاب ۸۰ صفحه مونده و من ۵ روز وقت دارم تا تمومش کنم
س: واقعا تو روزی ۱۶-۱۷ صفحه از این کتاب رو میخونی *
من: نه معمولا
من (با خودم): و برای همینه که برای خودم دِدلاین تعیین کردم.
یه مشکلی که این جور زندگی کردن داره اینه که من برای کارهایی که دست خودم نیست هم از همین رویه استفاده میکردم (مثلا میگفتم تا فلان موقع صبر میکنم اگه یه حراجی پیدا کردم فلان چیزو میخرم وگرنه جنس ارزونتر مشابهاش رو میخرم). مسلما، خیلی وقتها تا زمانی که من تعیین کرده بودم اتفاقی که میخواستم نمیافته و من معمولا مهلت اضافی بهش میدم.
امروز متوجه شدم که دو تا کار (چیز) مهم هستن که هنوز براشون دِدلاینی تعیین نکردم. دلیلشم این بوده که مطمئن نیستم کِی موقعیت برای جواب گرفتن از اون کارها بدست میاد (و چون اصلا دلم نمیخواد اون موقعیتها و کارها ... را از دست بدم) براشون هیچ مهلتی تعیین نکردم.
ولی امروز تصمیم گرفتم دلم رو بهدریا بزنم و برای اون دو تا هم دِدلاین تعیین کنم. اگه جور شدن که چه بهتر وگرنه بگردم دنبال یه جایگزین دیگه براشون.
*- دقیق یادم نیست "س" چی گفت ولی یه چیزی با همین مفهوم بود.
۲ نظر:
manam nemidunesam depth examination hamoon emtehan e jame e (albate ghat'an emtehan "jame'e" nis ;) ). va in 2ta baram ye mani nadaran. bara man phd o doctora ham ye mani nadaran. aslan harchizi az iran mani e jodagoonei dare.
amma mohlat ba deadline che farghi dare? be khosoos too in mesal e ketab daghighan joftesh yekie. garche mohlat gahi vaghta mitoone mani e bazeye anjam e ye kari ro ham bede (rather than the date it needs to be done)
خب برای من "مهلت" یه چیزه غیر قابل تمدیده و ددلاین یه چیزیه که خیلی تمدید کردنش احتمالا سخت نیست!! (بکم عجیبه؟)
دلیلش اینه که تو ایران، کارهای مهمی که مهلت داشتن عمرا غیر قابل طولانی شدن(!!) بودن: مهلت ثبتنام کنکور، دانشگاه، حذف ترم و ...
ددلاین کاملا من رو به یاد کنفرانس، تحویل کار و ... میاندازه که مگه میشه طویل نشن!!
ارسال یک نظر