شنبه ۳ اردیبهشت

قابل پیش‌بینی

۱- (در کلاس کامپلکسیتی)

یکی از بچه‌ها، یه مقاله ارائه داد که تو اون از نظریه‌ی بازی‌ها استفاده شده بود. ایده‌ی کلی مقاله این بود که می‌شه از روی بازی طرف مقابل یه استراتژی بازی خوب طراحی کرد که با اون همیشه برنده بشی.

من: این وقتی درسته که همه‌ی بازی‌ها هم ارزش باشن. بازیکن یادگیرنده بازی‌های اول رو می‌بازه ولی پس از یه مدتی یاد می‌گیره که چجوری بازی کنه و ....
یکی از بچه‌ها: آره! این درسته.
من: حالا فرض کنیم که ارزش بازی‌ها با هم فرق کنه (بازی‌های امتیاز‌های مختلفی داشته باشن). طبیعی‌ه که فرض کنیم امتیاز بازی‌های آخر بیشتر باشه، اون‌وقت بازیکن دوم (اونی که یاد می‌گیره) قطعا برنده می‌شه.
من: حالا فرض کنیم که بازیکن اول بدونه که بازیکن دوم داره حرکت‌های اون رو تحلیل می‌‌کنه. برای بازیکن اول بهتره که تو چند بازی اول عمدا اشتباه بازی کنه تا بازی‌کن دوم رو گمراه کنه و ....


یه بحث طولانی کردیم و ...

۲- امروز تو کتاب دوبل (The double) یه چیزی تو این مایه‌ها خوندم:

ما نباید طوری زندگی کنیم که زندگی‌مون برامون تکراری و قابل پیش‌‌بینی بشه ...


۳- دوست‌های صمیمی‌من معمولا کسانی هستن که یا رفتارشون کاملا برای من قابل پیش‌بینی‌ه و یا کسانی هستن که اصلا نمی‌تونم بفممشون (پیش‌بینی‌شون کنم). این وسط چیزی وجود نداره.

فکر کردم این سه تا موضوع به هم مربوطن و در عین حال جالب هستن

هیچ نظری موجود نیست: